دیشب























OurLove

از دورترین فاصله ها به هم رسیده ایم...

دیروز عصری گفتی میای نیم؟

گفتم سرکلاسم.

گفتی شب خبرت میکنم بریم.

شب آن شدی نیم...

 

ممنون که اجازه دادی و مشتاق بودی که بیام تو آغوشت...

قلبم داشت از جا کنده میشد وقتی سرمو گذاشتم روی سینت،

وقتی توی بغلت قرار گرفتم

.

گفتی: واقعا قشنگ تصویر سازی میکنی

ولی اینا تصویرنبود! روح من توی آغوش تو بود!!!!

روح من صدای ریتم آروم و کوبنده ی قلبت و میشنید!

و تو خیلی زود خوابت برد...

منم صورتتو بوسیدم و از پیشت بلند شدم

روی تخت خودم خوابیدم!

نارارحت نشو...

گفته بودم دیگه پیشت نمیخوابم!

گفته بودم تو مال کس دیگه ای هستی نه من!!!

خیلی وقته بجای تو بالشتم و محکم بغل میکنم و میخوابم...

 

دیشب مامان میگفت: تو این یه ماهه خیلی لاغر شدی. چیزی شده؟؟؟

و من به آرومی گفتم: چیزی نیست.. درسام سنگینه....

گفت: ضعیف شدی. یکم به خودت برس

و من هیچچی برای گفتن نداشتم!!!

 

+ دیشب بعد از مدتها آروم خوابیدم...

و همش بخاطر حضور تو بود.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:47 توسط baran| |


آخرين مطالب
» خرداد
» قرار
» پاییزتون مبارک:*
» به تو که میرسم...
» با تو
» من اینو میخام....
» واقعی :P:D
» سکوت
» تظاهر
» دوست داشتنت
» sms
» آهنگ قدیمی

Design By : RoozGozar.com