از دورترین فاصله ها به هم رسیده ایم...
دیشب خیلی خوب و آروم خوابیدم بعد از مدت ها تو ازم خواستی و من کنارت خوابیدم کنار تو، روی تشکت و زیر پتوی تو دیشب اولین شبی بود از سال 92 که من با آرامش خوابیدم چون کنار تو بودم و در واقع توی آغوشت... حس میکردم سرم روی بازوته و صورتم چسبیده به سینه ت دستامو دورت حلقه کرده بودم و خودمو میچسبوندم بهت عطر دلپذیر تنتو نفس میکشیدم پتو رو تا روی سرم کشیده بودی تا کسی نبینه که من پیش تو خوابیدم (الان که دام مینویسم انگار دلم میخواد دوباره تو آغوشت قرار بگیرم.. یه چیزی روی سینه ام سنگینی میکنه) گاهی سرمو میذاشتم روی سینه ت و نفس هاتو نفس میکشیدم گاهی سنگینی وزنتو روی بدنم حس میکردم و تو آغوش میکشیدمت واااااااااااااااای که چه شبی بود دیشب
نظرات شما عزیزان:
Design By : RoozGozar.com |